- هم سکه
- هم ارزش، برابر، همتراز
معنی هم سکه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متحده، متحد
مشترک المنافع، شریک
خوار بی ارج زر و سیمی که بر روی آن نقشی حک نکرده باشند، بی قدر بی اعتبار بی شا ن و شوکت (شخص)، بی طراوت بی نمود (شی)
همقدر، هم وزن، هم ترازو
بی قدر، بی اعتبار، بی رونق
دو یا چند تن که با هم سفر کنند
دو یا چند تن که با هم چله بگیرندبرای مثال چون نداری دانه ای را حوصله / چون تو با سیمرغ باشی هم چله؟ (عطار - ۲۸۰)
دو یا چند تن که بر سر یک سفره غذا بخورند
کسی که با دیگری در یک خانه زندگی کند، هم خانه
دو یا چند تن که با هم در غم و اندوهی شریک باشند، دو نفر که غم مشترکی دارند
آنکه در شکل و صورت شبیه دیگری است، مشابه مانند هم
دو کودک که با هم از یک شکم زاییده شده باشند، دوقلو
متفق در سخن و گفتگو، هم صحبت، هم کلام، هم زبان، هم آواز
فلزی که با یک یا چند فلز دیگر ترکیب شده باشد، همجوش، آلیاژ
دو یا چند کس که باهم راهی را طی کنند هم سفر، متفق متحد، باتفاق (درطی طریق) : مولانا صاعد همراه جماعت مذکور آمده بود
صوفیانی که با هم چله گیرند، مصاحب همنشین: چون نداری دانه ای را حوصله چون تو باسیمرغ بای هم چله ک (منطق الطیر)
همتن
آلیاژ
هاوند نیرو همنیرو همروز
همدرد دو یا چند کس که بیک غصه و اندوه مبتلی باشند همدرد: همه هم حالت و هم غصه و همدردمنید پاسخ حال من آراسته تر باز دهید، (خاقانی)
دو یا چندفرزندی کن باهم ازیک شکم زاییده شده باشند
همکرپ همریخت همسان آنکه شکل وهیئتش شبیه دیگری است شبیه
همباگ
هم سن بودن همسالی
همقدر، هم ترازو، هم وزن
کسی که باشخص بر سر یک سفره نشیند و با هم غذا خورند، همراه
رفیق راه، کسی که با دیگری به سفر رود
دو چیز که در یک سطح و دارای یک ارتفاع باشند
صمیمیت محرم بودن
یک زبان، همزبان، هم آواز، یکدل، متفق القول
فرمود بدوستان همزاد تا بر پی او روند چون باد. (نظامی) و کواعب اترابا وکنیزکان هم بالا هم آساهم زاد، موجودی متوهم (از جن) که گویند باشخص در یک زمان تولد میشود و در تمام حیات با او همراه است. توضیح بنا باعتقادی عامیانه همزاد گاه ممکن است باعث زحمت و صدمه زدن به همزاد انسان خویش شود و گاه هم او را به سعادت و مکنت و ثروت می رساند. نیز عامه معتقدند که بعضی از مردم (خاصه جن گیران وغشی ها) باهمزاد خویش رابطه دوستانه یا خصمانه دارند و با آنها روبرو و هم کلام می شوند